انسان های خرافاتی

0 ۱۱۱

 

بسیاری از انسان‌ها به ماورای طبیعت اعتقاد دارند. این در حالی‌ست که همین افراد در زندگی روزمره منطقی فکر می‌کنند و بر واقعیت‌ها تکیه دارند. این دوگانگی در تفکر چگونه به وجود می‌آید و چه توضیحی برای آن وجود دارد؟

یوآخیم لوو، سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان در مسابقات فوتبال کشورش در جام جهانی سال ۲۰۱۰ میلادی بلوزی ورزشی به رنگ آبی بر تن می‌کرد. می‌گفتند همین بلوز آبی‌رنگ سبب شد که تیم فوتبال آلمان تا مرحله نیمه‌نهایی موفق از زمین خارج شود.

در سال ۲۰۰۵ میلادی در یک نظرخواهی حدود ۴۰ درصد مردم آلمان عقیده داشتند که شبدر چهاربرگ خوشبختی می‌آورد. بیشتر مردم آمریکا نیز بر این نظرند که طالع‌بینی یک علم است.

در جهانی که منطقی است و روابط اجتماعی بر پایه منطق استوار است، بسیارند کسانی که با انجام مناسک عجیب به دنبال به خوشبختی هستند. بسیارند افرادی که به حوادث عجیب ماورای طبیعی اعتقاد دارند. حتی بسیاری از دانشمندان نیز به وجود ارواح مختلف و وجود موجودات فضایی در میان انسان‌ها اعتقاد دارند.

یک مغز و دوشیوه تفکر

یکی از توضیح‌های موجود در این باره را محققانی منتشر کرده‌اند که معتقدند راه‌های مختلفی برای دریافت واقعیت وجود دارد. و این راه‌های مختلف دریافت حقیقت می‌تواند حتی در مغز یک فرد وجود داشته باشد. این دانشمندان معتقدند که هر نیمه مغز، مستقل از نیمه دیگر کار می‌کند و گاه این اختلاف دریافت واقعیت‌ها از همین نکته نشات می‌گیرد.

این دانشمندان توضیح می‌دهند که نیمه چپ مغز به تفکر، تعقل، زبان، ریاضیات و توانایی‌های منطقی فرد مربوط است. نیمه راست مغز اما به توانایی‌های هنری، قدرت تشخیص و تخیل مربوط می‌شود و فعالیتی خلاقانه دارد.

در تحقیق کوچکی روی مغز۴۰ زن مشخص شده که نیمه راست مغز افرادی که به حوادث ماوراء طبیعت اعتقاد دارند فعال‌تر از نیمه چپ مغز آنهاست.

منشاء خرافات

درعلم بیولوژی تکاملی وجود سیستم‌های متفاوت تفکری امر غریبی نیست، زیرا بررسی نتیجه‌گیری‌های آگاهانه، منطقی و عقلانی در میان انسان‌های هوشمند (هوموساپینس) مبحثی نو است و هنوز تحقیقات دامنه‌داری در این زمینه انجام نشده است.

اما آنچه تاکنون مشخص شده این است که سیستمی بسیار قدیمی حتی در میان حیوانات یافت می‌شود که تجربیات را به طور احساسی و ناخودآگاه طبقه‌بندی و بررسی می‌کند و در همین سیستم است که منشاء خرافات را می‌توان یافت.

چگونگی فعالیت این سیستم را یک روانشناس بزرگ  آمریکایی به نام  برحاس فردریک اسکینر در سال ۱۹۴۸ بر پرندگان مشخص کرد. اسکینر که تا دهه ۱۹۷۰ مشهورترین روانشناس آمریکایی محسوب می‌شد، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد آمریکا و از پیشگامان مکتب رفتارگرایی بود.

اسکینر به پرندگانی که در یک قفس بودند هر ۱۵ ثانیه از راه پنجره قفس کمی دانه می‌داد. پس از مدتی پرندگان مراسمی را پیش از باز شدن در ورودی قفس آغاز کردند.  آنها در زمان انتظار برای دریافت دانه این مراسم را انجام می‌دادند.

برای نمونه بعضی از پرندگان دور خود می‌چرخیدند و بعضی دیگر نیز گوشه قفس سر خود را آویزان می‌کردند. گفته می‌شود که پرندگان پس از چندی باورشان شده بود که به خاطر همین کارهایی که انجام می‌دهند مورد تفقد قرار گرفته و به آنها دانه داده می‌شود و به همین دلیل نیز این مراسم را همواره قبل از ورود دانه به قفس انجام می‌دادند. و به این ترتیب بود که مراسمی اجتماعی در مین آنها به وجود آمد و ادامه یافت.

بسیاری از تحقیقات دیگر نیز پدید آمدن این سیستم ناخودآگاه انجام مراسم یا آیین‌ها را تایید می‌کنند. حیوان‌ها و انسان با تجربیات خود مراسمی خاص را آغاز می‌کنند. مثلا در گذشته این اعتقاد پیدا شده بود که در صورت اثربخشی گیاهی خاص در موقع بیماری، برای هر بیماری دیگری همان گیاه را مصرف کنند.

این مورد در حالت معکوس هم صحت داشت. اگر در گذشته یک شمن (جادوگر قبیله) طی مراسمی گیاهی به فردی می‌داد و او خوب می‌شد، او دلیل سلامت فرد را در خود و قدرت ماوراء طبیعی خود می‌دید و سعی می‌کرد همان اعمال را روی بیمار بعدی نیز اعمال کند.

در دنیای مدرن امروز نیز بسیاری از هومیوپات‌ها یا معتقدان به عوالم روحی همین احساس را دارند و خود را دارای قدرتی فرای دیگر انسان‌ها می‌پندارند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

× ثبت نوبت آنلاین