سندروم ساوانت: نبوغ یا جنون؟
آیا میخواهید بدانید ۵ آوریل ۱۵۸۳ کدام روز هفته بود؟ گئورگ ویدنر جواب این سوال را دارد. آن هم از بر! او یک ساوانت است.
ساوانت افرادی هستند که دارای نبوغ خیره کننده در یک یا چند زمینه هستند. هنرهای تجسمی، ریاضیات و یا موسیقی زمینههایی هستند که افراد مبتلا به سندرم ساوانت (ساوانتیستها) تواناییهای استثنائی در آنها از خود نشان میدهند.
“مت ساوج” ۶ ساله یکی از ساوانتهای معروف جهان بود. او توانست تقریبا یک شبه نواختن پیانو را به خود بیاموزد. مت ساوج سپس شروع به تنظیم قطعات موسیقی جاز کرد. قطعاتی سرشار از نبوغ که حتی نامداران سبک جاز همچون “چیک کورآ” را مبهوت کرده است.
او در موسیقی درخشان است اما در زمینههای دیگر چون معاشرت با همنوعان با مشکلات بزرگی روبهرو است. تشخیص پزشک او این بود که مت ۶ ساله اوتیست است.
همه اوتیستها ساوانت نیستند
اسکن مغزی اوتیستها نشان داده که فعالیت بخشهایی از مغز آنان که مسئول احساسات و استفاده از زبان است بسیار کم است. توانایی بازشناسایی صورت افراد نیز در بیشتر اوتیستها بسیار ضعیف است.
اما وقتی موضوع کار با اشیا و یا شناسایی ساختارها باشد فعالیت مغزی آنها بسیار افزایش مییابد.
“تورستن فر” از مرکز “علوم شناختی” در برمن آلمان میگوید: «برخی از اوتیستها صاحب نبوغ به اصطلاح زمینهای هستند. از یک سو تواناییهای فردی در میان این افراد در زمینهای خاص پرورش مییابد، از سوی دیگر ما همیشه در میان ساوانتها با کمبودها و عقبماندگیهای جسمی و یا ذهنی روبهرو هستیم.» این دو شناسه بخشی از تعریف این بیماری هستند.
ثبت نقشه یک شهر در حافظه
استفان ویلتشایر اهل لندن نیز دارای “نبوغ زمینهای” است. او حتی به “دوربین زنده” شهرت یافته است. برای تهیهی یک فیلم مستند دربارهی او، استفان به مدت ۴۵ دقیقه سوار بر هلیکوپتر بر فراز شهر رم پرواز کرد.
سپس او نقشه این شهر را بر اساس آنچه که از پرواز در یاد داشت بر روی سطحی به طول ۵ متر ترسیم کرد. تک تک پنجرهها و تک تک تیرهای برق با واقعیت تطبیق داشت.
تورستن فر درباره او میگوید: «وی را میتوان یک ساوانت هنری یا بازآفرین خواند. در مورد استفان ویلتشایر میتوان با اطمینان گفت که او در بخشهای پسین مغز خود توانایی ضبط تصاویر را پرورش داده است. ضبط اطلاعات در یک زمینهی خاص از شناسههای برجسته بیشتر ساوانتها است.»
تا امروز ۱۰۰ ساوانت در سراسر جهان شناسایی شدهاند. نیمی از آنها اوتیستاند و نیم دیگر یا از بیماریهای مغزی و عصبی رنج میبرند یا از آسیبدیدگی جمجمه و مغز.
دانشمندان سالهاست که در تلاش بر یافتن علت افزایش فعالیتهای مغزی در این افراد هستند. یکی از مشهورترین تئوریها، تئوری “جبران” است.
تورستن فر از مرکز علوم شناختی برمن در توضیح این نظریه میگوید: «سیستمی را تصور کنید که در آن از کار افتادن یک بخش کل سیستم را دچار مشکل کرده است. اما این امکان وجود دارد که دقیقا به خاطر وجود این نقص اهمیت بخش دیگری از سیستم افزایش یابد و یا حتی این بخش بیشتر پرورش یابد.»
مرد بارانی
یکی از مشهورترین ساوانتها کیم پیک از شهر “سالت لیک” در ایالات متحدهی آمریکا است.
او قادر بود سال رخداد وقایع تاریخی، تقویم و پیششمارههای تمام شهرهای آمریکا و یا حتی کل متن یک کتاب را در ذهن خود همچون بر دیسک سخت یک کامپیوتر ضبط کند.
کیم پیک میتوانست دو صفحه یک کتاب را همزمان بخواند؛ یکی را با چشم راست و دیگری را با چشم چپ.
او میتوانست در ۵۳ ثانیه ۸ صفحه از یک کتاب را حفظ کند. وی محتوای ۱۲ هزار کتاب را در ذهن خود جای داده بود.
کیم که در سال ۲۰۰۹ درگذشت میتوانست در صورت لزوم تمامی مطالب از بر کرده را بازخواند.
با این وجود وی قادر نبود لباس خود را به تنهایی بپوشد و یا برای خود غذا بپزد.در زمان تولد اندازهی سر کیم یک سوم بیشتر از معمول بود. «مغز کیم پیک مورد ویژهای بود. نیمکره چپ و راست مغز وی از یکدیگر تفکیک نشده بود.»
تورستن فر افزود: «این یک پدیدهی بسیار بسیار نادر است. برداشت ما این است که علت توانایی کیم در حفظ اطلاعات در حجمهای بسیار بالا، اتصال موجود بین دو کرهی مغز او بود.»
کیم پیک الهامبخش نقش اول فیلم “مرد بارانی” با بازی داستین هوفمن است. شخصیت او در این فیلم که ریموند بابیت نام دارد نیز یک ساوانت است.
در این فیلم که سال ۱۹۸۸ روی پردهی سینماها رفت شخصیت اصلی فیلم نه تنها میتوانست دفاتر تلفن را از بر کند بلکه قادر بود در چند ثانیه بدون کاغذ و قلم محاسبات ریاضی پیچیده انجام دهد.
درست مانند کیم پیک، ریموند نیز دچار کمبود هایی بود. او یک عقبماندهی ذهنی و نمونهی یک ساوانت بود. این فیلم مسئله اوتیسم را برای اولین بار در محافل عمومی مطرح و نظر عموم را به سندروم ساوانت جلب کرد.
نظرات بسته شده است.