شصت و سومین سالروز مرگ صادق هدایت
شصت و سه سال از مرگ صادق هدایت میگذرد و ما همچنان از او سخن میگوییم و این مساله بیش از هر چیز به خلاقیت و تاثیرگذاری این نویسنده بر میگردد. او نویسندهای بود که از زمان خودش خیلی جلوتر بود و در روزگاری که ما ایرانیها تازه دنبال کشف ژانرهای جدید ادبی بودیم او ژانرشکنی میکند، ساختار شکنی میکند و بنای ادبیات و داستان مدرن فارسی را میگذارد. صادق هدایت نویسندهای است که نه تنها در ایران بلکه در جهان یک سرو گردن از دیگران بالاتر است. در اهمیت او همین بس که آندره برتون میگوید آدم وقتی رمان «پدروپارامو» اثر «خوان رلفو» را میخواند یاد «بوف کور» صادق هدایت میافتد. در نسبت من به عنوان نویسنده با صادق هدایت، او سنت من است و ممکن است من با سنت ادبی خودم در بیفتم اما هرگز آن را انکار نمیکنم. من با برخی آثار او مانند «پروین دختر ساسان» مشکل دارم، اما این سنت ادبی را نمیتوانم انکار کنم. ضمن اینکه نه فقط با برخی کارهای هدایت بلکه با موضوعها و متنهایی دیگر در سنت ادبی فارسی مشکل دارم. اشتهار فراگیر صادق هدایت و استقبال عموم از این نویسنده یا چهرههایی دیگر مانند نیما یوشیج، فروغ فرخزاد صرفا ناشی از خلاقیت چشمگیر و اثرگذار آنها هست و این دست نویسندگان با هنجارشکنی، ساختارشکنی، آشناییزدایی و… توانستند آثار درخوری خلق کنند. رمان «بوفکور» به اعتقاد من از نظر نثر چندان درخشان نیست و از نظر پیرنگ هم چندان مضمون بکری ندارد: قصه تکراری مردی است که زنش بهش خیانت کرده و زنش را سرانجام میکشد اما این هنر صادق هدایت است که با چینش خاص، پرداخت و خلاقیت شگرف یکی از شاهکارهای مهم ادبیات قرن بیستم را خلق میکند. او برخلاف بسیاری از نویسندگان عمل میکند که بر اساس دستورالعملهای وارداتی داستان مینویسند و با بهرهگیری از خلاقیت و استعداد غریبی که دارد چیزی به داشتههای ادبیات جهان اضافه میکند. نیما یوشیج هم همینگونه بود و برای بنیان نهادن شعر مدرن فارسی به ایدههای وارداتی متوسل نشد و برای تحول در شعر فارسی به ریشههای ادبیات فارسی یعنی عروض کهن رفت و از دل عروض سنتی، عروض را تحول داد و به شعر مدرن رسید. صادق هدایت هم برای خلق داستانش به ریشههای فرهنگی و روایی ادب فارسی بر میگردد. او تسلط بسیار زیادی به ادبیات کلاسیک فارسی دارد و هنوز رباعیات خیام او از معتبرترین متنها و مقدمهاش بر رباعیها با گذشت نزدیک به هفت دهه تازه است. از لحاظ مضمون، فرم و همچنین ژانر و حوزههای نوشتن کارنامه صادق هدایت از تنوع زیادی برخوردار است. او طنزنویس فوقالعادهای است و رگههای درخشان طنز این نویسنده را میتوان در بسیاری از آثارش یافت. روزگاری که آغاز کار من به عنوان خواننده و پدیدآورنده ادبیات بود، بیش از چند صد نویسنده و شاعر و اهل قلم بر سر اشتهار با یکدیگر رقابت داشتند، اما از آن جمع چند صد نفری حتی نام پنج نفرشان نیز در یادها نمانده است و این نشان میدهد که تولیدشان بیشتر هیاهو برای هیچ بوده تا تولید ادبی. صادق هدایت هم یک نویسنده جنجالی بود و در روزگار زندگیاش هیاهوهای بسیاری به پا کرد، اما هیچکدام از هیاهوهای او برای هیچ نبود. نخستین داستان علمی و تخیلی فارسی هم اتفاقاً کار هدایت است، اما ادای هیچ نویسنده غربی نیست. در همین کار نیز ژانرشکنی میکند. او تعادلی خلاقانه میان فرم و محتوا در آثارش برقرار میکند و هر داستانش فرم خاص خودش را دارد. به همین دلیل در داستانهای او از رمان مدرن «بوف کور» میبینیم تا داستانی مانند «داش آکل» که عمیقا از دل سنتیترین مناسبات فرهنگی – اجتماعی ایران بر میآید. او یک انسان چند وجهی بود .فلکلورشناس برجستهای بود و بسیاری از واژههای فلکلور ایران را ثبت و حفظ کرد تا به دست ما رسید. برخی ادعا میکنند «مرگ صادق هدایت» در اشتهار او بیتاثیر نبوده است، اما خیلی نویسندهها در جهان و ایران با خودکشی مردند و هرگز به جایگاه و اعتبار و شهرت صادق هدایت دست پیدا نکردند و سالهاست فراموش شدهاند.
etemadnewspaper.ir
نظرات بسته شده است، اما بازتاب و پینگ باز است.