جریان سازی سریال های ترکیه ای

بعضیها میگویند، بعضیها نمیگویند و در خفا میبینند. بسیاری از ایرانیها بیننده سریالهای ترکیهای هستند که از ماهوارههای فارسیزبان پخش میشوند.
آنها که دوست ندارند همه بدانند این سریالها را میبینند، دلایل مختلفی را عنوان میکنند؛ از اینکه بیننده پر و پا قرص نیستند و تفننی دنبال میکنند و برایشان مهم نیست بگیر تا اینکه از برخی قضاوتهایی که بر این اساس در موردشان صورت میگیرد راضی نیستند.
خانم دکتر ش میگوید من اینهمه درس خواندهام اینهمه مطالعه میکنم اینهمه تلاش میکنم تا سطح فرهنگی زندگی خودم و فرزندانم را بالا ببرم، موفق هم بودهام و به خیال خودم از نخبگان فرهنگی و علمی جامعه محسوب میشوم اما به محض اینکه عنوان کنم که مثلا دوتا از این سریالها را دنبال میکنم نگاهها به من و زندگیم تغییر میکند و همین دوستانی که خودشان هم در خفا این سریالها را تماشا میکنند مرا مسخره میکنند.
رضا که حدود ۶۰ سال دارد و در آستانه بازنشستگی است میگوید ابایی ندارم که همه بدانند چقدر با علاقه این سریالها را دنبال میکنم. اگر نکنم چه کنم؟ وقتی لذت میبرم کار دیگری هم ندارم بکنم، اصلا متوجه نمیشوم که چرا بعضیها انتقاد میکنند.
جریان جالب دیگری هم در این میان شکل گرفته که خودش گاهی مایه سرگرمی خانوادههاست؛ نوجوانان و جوانانی که به دیدن این سریالها علاقهای ندارند، عمدتا باب شوخی و گاهی تمسخر را در این مورد با والدینشان باز میکنند؛ بحث و جدلی که گاه به گاه بر سر تعویض کانالهای تلویزیون ممکن است جدی هم بشود.
برخی دستاندرکاران داخل ایران آمار بعضی ناهنجاریها و طلاق و خیانت را به تماشای این سریالها مربوط میدانند و میگویند تاثیر مستقیم این سریالهاست. اخبار و گزارشهای زیادی در خبرگزاریها و منابع خبری ایران منتشر میشود مبنی بر اینکه دیدن این سریالها به قدری مضر است که بنیان خانوادهها را سست میکند.

خبرآنلاین در گزارشی که در مورد آسیبشناسی طلاق در ایران منتشر کرده از قول یکی از کارشناسان نوشته سریالهای ترکیه سبب افزایش خیانت به ویژه در زنان شده است.
ایسنا هم در خبری در این مورد از قول دکتر رباب نوری، روانشناس نوشته موضوع اصلی این سریالها خیانت است و تماشای مرتب سریالهای ماهوارهای میتواند یکی از عوامل موثر ایجاد شک و بیاعتمادی زوجها باشد.
اما برخی جامعهشناسان معتقدند این تغییر رویکرد و شیوه زندگی افراد است که آنها را به دیدن این سریالها سوق میدهد و باعث استقبال چشمگیر مردم از آنها شده است.
مخاطبان، خودشان دلایل مختلفی را در بیان شوق و ذوق دیدن این سریالها برمیشمرند. عدهای میگویند نزدیکی فرهنگی بین کشور مبداء یعنی ترکیه و کشورهای مقصد مثل ایران، عدهای دیگر هم میگویند دلیل این استقبال نه شباهت، بلکه تفاوت هاست. در واقع مخاطبان این سریال ها در کشورهای مقصد آنچه را ندارند در این سریال ها جستجو می کنند. انگشت اتهام گروهی دیگر هم به سوی مردم و سلیقه آنهاست.
مخاطبان این سریالها فقط داخل ایران نیستند، میل به دنبال کردن این سریالها مرزهای ایران را هم در نوردیده و خیلی از این مخاطبان را میتوانید در اروپا و آمریکا هم پیدا کنید.
آمار دقیقی درباره استفاده کنندگان از ماهواره در ایران وجود ندارد به ویژه اینکه اینترنت، برخی حساب و کتاب ها را در این زمینه به هم میریزد. برخی افرادی که به معنای ابتدایی از ماهواره و دیش و رسیور استفاده نمیکنند با استفاده از محصولات شبکههای ماهوارهای در اینترنت از خیلی از آنها که ماهواره دارند، بیشتر مخاطب برنامههای ماهواره هستند اما ممکن است در آمارِ نداشته، به حساب نیایند.
به هر حال وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران اخیرا از ضریب استفاده بیش از ۵۰ درصدی ماهواره در ایران خبر داد و گفت این میزان در تهران به بیش از ۷۰ درصد هم میرسد.
شاید اگر آمار درستی از کسانی که در ایران از ماهواره استفاده میکنند وجود داشت و در پی آن معلوم میشد واقعا چه درصدی از مردم بیننده این سریالها هستند، کارشناسان تحلیلهای جامعه شناختی و آماری دقیقتری ارائه میدادند.
___________________________________________________________________________
با ورود ماهواره به ایران، ببیندگان برخی از فیلمها و سریالهای خارجی را در شبکههای ماهوارهای با جدیت دنبال میکردند.
اما در سال ۲۰۰۲ با راهاندازی شبکه ماهوارهای “فارسی وان” این پیگیری جدیتر و وسیعتر شد. این شبکه سریالهایی را پخش میکرد که شاید بتوان گفت با اینکه مخاطبان زیادی را جذب کرد، عدهای را هم که معتقد بودند دوبلاژش حرفهای نیست، دفع کرد.
اندکی بعد گروه تلویزیونی “جم” که شامل شبکههای ماهوارهای متعدد است، در سال ۲۰۰۷ با ورود به عرصه رقابت سریالی موفق شد افراد بیشتری را جذب کند. از پربیننده ترین سریالهای “جم تیوی” میتوان به “حریم سلطان”، “عمر گل لاله”، “فاطما گل” و “ازل” اشاره کرد.
____________________________________________________________________________
منتقدان این سریالها تنها کسانی نیستند که حامی سیاستهای جمهوری اسلامی محسوب میشوند. منتقدان از هر طیفی که باشند با هر محور فکری، در این مورد اتفاق نظر دارند که دیدن این سریالها که موضوعاتشان عمدتا مثلثهای عشقی، خیانت و خلاصه روابط زن و مرد خارج از نرمی است که عامه مردم ایران تا به حال به آن عادت داشتند، سطح انتظار و تفکر مردم را پایین میآورد.

حسین قاضیان، جامعه شناس درباره این تاثیر و تاثر میگوید: “تردیدی نیست که این سریالها تاثیر خود را میگذارند اما این تاثیر مستقیم و بلاواسطه نیست. اینگونه نیست که چون در این سریالها خیانت می کنن پس مردم هم خیانت کنند. تحولاتی در جامعه ایجاد شده که دیدن این سریالها میتواند از آن ناشی شود. گرایشها و شیوه زندگی مردم تغییر کرده است.”
“ارزشها و گرایشهای مردم به آنچه در این سریالها هست نزدیک شده. مردم دنبال تفنن و خوشگذرانی هستند، این سریالها این امکان را برایشان فراهم میکند در حالی که صدا و سیما این امکان را در اختیارشان نمیگذارد.”
آقای قاضیان به تغییرات جامعه اشاره می کند و می گوید: “در جامعه امروز دیگر مردم همه عبوس نیستند، همه انقلابی و مذهبی نیستند. افراد دنبال لذت و تفنن و راحتی هستند و به همین دلیل این سریالها را نگاه میکنند و دیگر کمتر سراغ سخنرانیهای مذهبی و موضوعات جدی میروند. تفکر عمیق مخصوص نخبگان است.”
در غرب هم آنها که در مترو و اتوبوس کتاب و روزنامه در دست دارند الزاما همه مشغول خواندن عمیق فلسفی نیستند. عامه پسندی یک هرم اجتماعی است. مطالب و تولیدات عامهپسند همهجا مورد اقبال است. نگاهی به تیراژ روزنامهای عامهپسند مانند سان و مقایسهاس با روزنامههای جدی و غیر عامهپسند موید همین موضوع است.
مثلا ترانه زیارت عباس قادری را ببینید؛ میلیونها آدم رفته بودند زیارت و برای هرکس به گونهای ملموس است و دوستداشتنی.
از نگاه حسین قاضیان اینکه مردم با دیدن این سریالها با شیوههای جدید زندگی آشنا میشوند، مشکلات و مسایل توی سریال را با بدبختیها و خوشبختیهای خودشان مقایسه میکنند و به راههای دیگری هم فکر میکنند را، مثبت است.
حسین قاضیان میگوید: “جامعه بسته خیال میکند راه خودش، تنها راه موجود است برای زندگی.”
اما از سوی دیگر هم معتقد است، استفاده متکثر از رسانهها، باعث میشود ارزشهای مشترک اجتماعی افول کند. آقای قاضیان میگوید: این روزها اشتراکات مردم کم شده، حرفهای مشترکشان کم شده. در ایران یک دورهای یه کانال یک داشتیم یک کانال دو، یک مراد برقی بود شبهای دوشنبه. فردایش همه داشتیم درباره مراد برقی حرف می زدیم. یک چیزی آدم ها را به هم پیوند میداد. حالا الان نه تنها ۱۲ شبکه داخلی و استانی و ماهواره و اینترنت و ..هست که تازه هر کس علاقمندیهایخودش را دنبال میکند.

مرکزیت زدایی از جهان در همه ابعاد زندگی از جمله ابعاد رسانه، در جریان است. اما موضوع مهم این است که این اتفاق در خیلی از جوامع افتاده اما چون بنیانهای اساسی برخی جوامع مستحکم است اتفاق نا گواری رخ نمیدهد، در جامعه ما چون بنیانهای اصلی پیوندهای اجتماعی به لحاظ ساختاری و ارزشی، ضعیف این جور چیزها بیشتر باعث عدم انسجام اجتماعی میشود.
آقای قاضیان با اشاره به سریالهای ماه رمضان و برنامههای پرمخاطبی مانند ماه عسل و … میگوید، معتقد است سوابق صدا و سیمای جمهوری اسلامی میتواند در جذب مخاطب تا حدی موفق باشد اما محدودیت های پایهای که در این زمینه وجود دارد و اتفاقا زن محور و مرکز آنهاست، باعث می شود صدا و سیمای جمهوری اسلامی نتواند وارد یک رقابت آزاد بشود.
به هر حال محدودیتهای ساختاری و ایدئولوژیک درتولید برنامههای فرهنگی و سیاستهای رسانهای نه تنها راه رقابت را میبندد بلکه عرصه را برای مخاطب در انتخاب هم تنگ میکند.
همین اختلال در امر تولیدات فرهنگی موجب میشود که برخی افراد تحت تاثیر جبر این جریانها دنبال چیزی باشند که به خواستههایشان نزدیکتر است و نه آنچه دقیقا دنبالش هستند.